به دنبال حوصله ام رفته ام  دوسه روزیست که ناپیداست 

ان طرف تر اعصابم باجویدن ناخن صبحش شب میشود وشبش صبح 

دست وپایم هرکدام سازخود رامی زنند یکی  سه گاه راخارج می خواند ان یکی تمرین اوازش رادرراست پنجگاه نمی فهمد 

روح الارواح وبیات راجع نیز ازمخم گریخته اند 

اینجا اشفته بازار است قلم ودفتر وساز و در ودیوار درپس لرزه های زله ای  مهیب گم  شده اند 

دارم اجرها راکنارمی زنم یک تکه دست عروسک کودکی یک تکه پای زمان نوجوانی ویک تکه گوش اززمان جوانی یافتم دنبال پیری می گردم که قبل از میانسالی امده است

انجا زیر ان سنگ ها ان گوشه شاید چیزی بیابم می روم دنبالش بگردم تادیرنشده می خواهم ازپیری بپرسم پس میانسالی کو؟ او شاید ازمیانسالی خبری چیزی داشته باشد وبه من نشانه ای بدهد 

وبتوانم راز این همه بی خبری رابدانم باید جستجو کنم و رازهای پنهان رابیابم فرصت اندک است بسیار اندک 



مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها