قلبم را درچمدان انداختم و یک قفل روی آن زدم 

دیگر حس ماندن نیست 

من خودم را برداشتم و برای همیشه ازاین شهر رفتم 

 خانه ها خراب شده اند 

 سقف ها چکه می کنند 

ادم ها 

 شهر رافروخته اند به مردمش 

 خدارااینجا نمی توان دید  

از اینجا 

فقط 

باید گریخت 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها